معنی لشکر شکست خورده

حل جدول

لشکر شکست خورده

تار و مار


شکست لشکر

هزم

تار و مار

هزیمت


شکست خورده

مهزوم

منهزم


شکست خوردن لشکر

انهزام

لغت نامه دهخدا

شکست خورده

شکست خورده. [ش ِ ک َ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ] (ن مف مرکب) منهزم. شکست یافته: لشکر شکست خورده، مغلوب. (یادداشت مؤلف). کاغی. (منتهی الارب). هزیمت یافته و فرارکرده از جنگ. (ناظم الاطباء). و رجوع به شکست خوردن شود. || ترکیده و ترک خورده. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

شکست خورده

شکست‌یافته، هزیمت‌یافته، مغلوب،
(قید) با حالت مغلوبیت و ناکامی،

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

شکست خورده

Puter (m), Truthahn (m), Türkei (f)

فرهنگ فارسی هوشیار

شکست خورده

(صفت) مغلوب شکسته یافته.

فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

لشکر شکست خورده

2145

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری